کجاست؟؟؟...
كجاست شانه هاي گرم و مهربانت ، تا گريه كنم ؟
كجاست آن لبخندهاي عاشقانه ات تا باز هم ديوانه شوم ؟
چرا ديگر درد دلي براي گفتن با من نداري ؟
چرا اشكهايت را از من پنهان مي كني و حرفي براي گفتن نداري ؟
چرا قلب عاشقم را در انتظار چشمانت مي سوزاني ؟
آنقدر دلتنگ چشمانت هستم كه نمي توانم در هيچ چشم ديگري نگاه كنم ...
آنقدر بيقراره وجودتم كه هيچ اتفاقي ، دل غمگينم را شاد نمي كند
براي گريستن ، شانه هايت را كم دارم
شانه هايي كه بارها و بارها در خواب و خيال ، تكيه گاه دل عاشقم بود
براي عاشقي ، نگاههاي زيبايت را كم دارم
نگاههايي كه تنها دليل زندگي و عشقم شد
چرا ديگر براي غصه ها ، اشكها و دلتنگي هايم جوابي نداري ؟
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : atefe saeedi | سه شنبه 11 تير 1392نظر بدهید
- 20:55 |