خوش آمید
به وبلاگ love beautiful site خوش آمدید . امیدوارم لحظات شادی را در وبلاگ love beautiful site سپری کنید .
با تشکر مدیر وبلاگ : atefe saeedi
درباره وبلاگ
پیغام مدیر
ساعت عشق
مردی ديروقت ‚ خسته از كار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را ديد كه در انتظار او بود.
سلام بابا ! يك سئوال از شما بپرسم ؟
- بله حتماً.چه سئوالي؟
- بابا ! شما براي هرساعت كار چقدر پول مي گيريد؟
مرد با ناراحتي پاسخ داد: اين به تو ارتباطي ندارد. چرا چنين سئوالي ميكني؟
- فقط ميخواهم بدانم.
- اگر بايد بداني ‚ بسيار خوب مي گويم : 20 دلار
پسر كوچك در حالي كه سرش پائين بود آه كشيد. بعد به مرد نگاه كرد و گفت : ميشود10 دلار به من قرض بدهيد ؟
مرد عصباني شد و گفت :
اگر دليلت براي پرسيدن اين سئوال ‚ فقط اين بود كه پولي براي خريدن يك اسباب بازي مزخرف از من بگيري كاملآ در اشتباهي‚ سريع به اطاقت برگرد و برو فكر كن كه چرا اينقدر خودخواه هستي. من هر روز سخت كارمي كنم و براي چنين رفتارهاي كودكانه وقت ندارم.
پسر كوچك‚ آرام به اتاقش رفت و در را بست.
مرد نشست و باز هم عصباني تر شد: چطور به خودش اجازه مي دهد فقط براي
گرفتن پول ازمن چنين سئوالاتي كند؟
بعد از حدود يك ساعت مرد آرام تر شد و فكر كرد كه شايد با پسر كوچكش خيلي تند وخشن رفتار كرده است. شايد واقعآ چيزي بوده كه او براي خريدنش به 10 دلار نيازداشته است.
به خصوص اينكه خيلي كم پيش مي آمد پسرك از پدرش درخواست پول كند.
مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد.
- خوابي پسرم ؟
- نه پدر ، بيدارم.
- من فكر كردم شايد با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولاني بود و همه ناراحتي هايم را سر تو خالي كردم. بيا اين 10 دلاري كه خواسته بودي.
پسر كوچولو نشست‚ خنديد و فرياد زد : متشكرم بابا ! بعد دستش را زير بالشش بردو از آن زير چند اسكناس مچاله شده در آورد.
مرد وقتي ديد پسر كوچولو خودش هم پول داشته ‚ دوباره عصباني شد و با ناراحتي گفت : با اين كه خودت پول داشتي ‚ چرا دوباره درخواست پول كردي؟
پسر كوچولو پاسخ داد: براي اينكه پولم كافي نبود‚ ولي من حالا 20 دلار دارم. آيا
مي توانم يك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بياييد؟من شام خوردن با شما را خيلي دوست دارم ...
یه دوست دختر نداریم!!!!!!!!!!!
یه دوست دخترهم نداریم با هم بریم بیرون حتی نماز جمعه
یادت باشد
یادت باشد؛
دلت که شکست، سرت را بالا بگیری؛
تلافی نکن، فریاد نزن، شرمگین نباش؛
حواست باشد؛
دلِ شکسته، گوشههایش تیز است؛
صبور باش و ساکت؛
بغضت را پنهان کن، رنجت را پنهان تر؛
گاهی بازی زندگی اینگونه است؛
بازنده فقط کسی است که بازی نکند….

اینم گذاشتم یه ذره بخندین
تو هر زمینه ای خر شدیم ، به جز “خرپولی” !
::
شمـــام وقتی از خواب بیدار میشید
چند دقیقه تو جاتون میمونیـــن تا لـــود بشین آیــــــا ؟؟
::
امروز ۵۰ متر دنبال تاکسی دویدم
بعد راننده نگه داشت گفت میخوای سوار بشی ؟؟
گفتم نه داداش فقط میخواستم که سفر خوشی رو برات آرزو کنم !
::
ﺻﺪﺍﯼ ﺑﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﻧﻤﯿﺰﺍﺭﻩ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ
ﻣﻦ ﺍﮔﻪ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺸﻢ ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯿﺰﺍﺭﻣﺶ ﭘﺮﻭﺭﺷﮕﺎﻩ
ﺑﻌﺪﺷﻢ ﻣﯿﺰﺍﺭﻣﺶ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﯼ
ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯿﺰﺍﺭﻣﺶ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ
ﻫﻤﻮﻧﺠﺎﻡ ﯾﮑﯿﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻪ ﺑﺮﻩ ﺳﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﺎ !
برای مشاهده ی بقیه ی اس ام اس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید
یه قانونی هست که میگه اگه بری کره مریخ
اونجا سیگار بکشی
بابات یهو اتفاقی اونجا داره رد میشه !
::
دیشب با داداشم نشستیم پای هندونه
جاتون خالی با قاشق تمام مغزش رو تراشیدیم و خوردیم
بابام از اونور داد میزنه میگه : یه ذره هندونه بزارید بمونه روی اون پوست
تا رومون بشه بزاریمش دم در ! اینجوری مردم فک میکنن بز داریم تو خونه
::
اون چیه که چشم داره ولی نمیبینه !؟
پا داره ، ولی حرکت نمیکنه !؟
بال داره ولی پرواز نمیکنه !؟
نوک داره ولی غذا نمیخوره !؟
پرنده ی مرده !
::
لوازم آرایش چیست ؟
ابزار پیچیده شعبده بازی ، با قابلیت تبدیل لولو به هلو !
::
طرف تو آهنگش میگه :
چرا خورشید میتابه چرا میچرخه زمین
عشق من بگو چرا تو فقط بگو همین
خب مگه با گالیله و نیوتــــــــون طرفی !؟
::
ملت میرن آتلیه عکس میگیرن
نیم کیلو فتوشاپ رو صورتشون خالی میکنن
بعد وقتی میری از نزدیک میبینیشون
قصر رویاهات تبدیل میشه به یه همکف ۴۰ متری !
::
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ
ﮔﻔﺖ ﻧﻨﻪ ﺟﻮﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﮐﻠﯽ ﻋﻔﺎﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻫﻢ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺏ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ
ﺍﮔﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻦ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﻏﻮﻧﺖ ﻣﯿﺰﺩﯼ
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﻫﻮﺍ ! )
::
زندگی من به دو بخش تقسیم میشه
بخش اولش مهم نیست
بخش دومش هم به کسی مربوط نمیشه !
::
تازگی به این نتیجه رسیدم که
من از اول هم به جای کودک درون یه پیرمرد درون داشتم
نذاشت بچگی کنیم…..!
::
به سلامتیه لبخندی که کمکت میکنه
برا همه توضیح ندی حالت داغونه
::
پسرخالم معدلش شده ۱۹٫۷۵
سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته
من همسن این بودم ۱۲ میشدم تا خونه با کیف روپایی میزدم !
::
روباه میره پیش خدا میگه خدایا چرامنو این همه حیله گرو دروغ گو آفریدی؟
خدامیگه ناشکرنباش. بروشهر ببین چه موجوداتی آفریدم!
::
گاهی نمیتونم تشخیص بدم
که من واقعا الان گشنمه
یا فقط حوصلم سر رفته !
::
اینقدری که “لاک” به یه دختر اعتماد به نفس میده
شمشیر فولادی به یه سامورایی نمیده )
::
صب از خونه زدم بیرون ، دیدم گوشیم نیست
از یه بنده خدایی گوشی گرفتم
زنگ زدم خونه پرسیدم گوشی من تو خونه ست؟
گفتن حالا میگردیم خبر میدیم
یهو دیدم گوشیم داره از اعماق کیفم زنگ میخوره
پیداش کردم دیدم از خونه زنگ میزنن
میگم: بله؟
میگن: الو سلام؛میگماااا گوشیت تو خونه نیستااا؛ بگرد پیداش کن !
::
شمام تو امتحانا هرچی سوال بلد بودید ۰/۵ نمره داشت
هر چی بلد نبودید ۲ نمره ای بود!؟ )
::
گرگه میره دم خونه شنگول منگول در میزنه
یه دفعه خرسه گریه کنون میادبیرون میگه: بابا تو مارو کشتی
الان اینا ۲۰ ساله از اینجا رفتن !
بیشعور کثافت ولمون کن دیگه
نکاتی درباره ی عشق و عاشقی
عشق ورزیدن و مورد عشق قرار گرفتن به زندگی ما غنا میبخشد. آدمها وقتی به دیگران احساس نزدیکی کنند، شادتر و حتی سالمتر خواهند بود. عشق کمک میکند احساس کنیم مهم هستیم، درکمان میکنند و احساس امنیت کینم.
اما هر نوع عشق حس خاص خود را دارد. حس عشقی که برای والدینمان احساس میکنیم با آنچه برای برادر کوچکمان یا دوست صمیمیمان داریم فرق میکند. و دوست داشتنی که در روابط عاشقانه تجربه میکنیم خود نوع بسیار خاصی از عشق است.
توانایی ما برای حس کردن عشق از دوران نوجوانی آغاز میشود. نوجوانان همه جهان حس عاشقانه مجذوبیت را احساس میکنند. حتی در فرهنگهایی که به افراد اجازه ابراز اینگونه احساسات داده نمیشود، باز هم این احساسات وجود دارند. ایجاد احساسات عاشقانه و جذبه جنسی به دیگران بخشی طبیعی از بلوغ است. این احساسات جدید میتوانند بسیار هیجان انگیز یا حتی در ابتدا گیج کننده باشند.
زندگیم
برای تو می نویسم........
برای تويی كه قلبت پـاك است...
برای تو می نویسم........
برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...
برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست...
برای تويی كه احساسم از آن وجود نازنين توست...
برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...
برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...
برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...
برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...
برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ...
برای تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است....
برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...
برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...
برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...
برای تویی که آرزوهایت آرزویم است..........
دوستت دارم تا ........! نه...!
دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد
بی حد و مرز دوستت دارم
چتر

آن شب باران می بارید…
باران که می بارد به تو مشتاق تر می شوم…
و از همین شوق بی چتر آمدم… ولی آمدم…
و تو نمی دانی که جه بارانی بود، چون نیامدی…
و باران می بارید…
آن شب تب کردم و تو هیچ نکردی…و باران می بارید…
و بالاخره دیشب مردم و حتی تو تب هم نکردی…